در آستانه سالی نو ...
سلام قشنگم بیست و هفت ماهه شدنت مبارررررک عزیزترینم این روزا همه درگیر کارای خونه و خرید و ... هستن و ما هم از این قائده مستثنی نیستیم و کماکان داریم خونه رو می تکونیم خخخ ولی هیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ فایده ایی نداره گویا هرچی تمیز میکنم بازم همه چیز همون طوریه تو این ماه بابا بازهم به سفرکاری رفت و دوریش خیلی سخت می گذشت حتی بابایی هم نمی تونست تحمل کنه و دائم زنگ می زد که دلم براتون تنگ شده نمی تونم بمونم روز اول رفتن بابایی من شدید سرماخوردم مامانی اومد دنبالمون و رفتیم دکتر سه روزی خونه مامانی بودیم شب دوم بود شما یهویی دچار سندورم تلفن شدی همش میگفتی ت...
نویسنده :
مامان افسانه
15:39